یک روز من چگونه می گذرد؟
این روزها ساعت 2 بعد از نیمه شب می خوابم و 8 صبح بیدار می شوم .صدالبته که عاشفق بیدار شدن 6 صبح و پیوستن به جرگه سحرخیزانم اما هرجور که حساب و کتاب می کنم نمی شود که 2 بخوابی و 6 بیدار شوی!(از شما چه پنهان مدت زیادی طول کشید تا به خودم بفهمانم این شدنی نیست و بیخودی خودم را هرروز بابت 8 بیدار شدنم سرزنش نکنم).
-بعد از بیدار شدنم چند حرکت کششی یوگا می روم تا کمی پیچ و مهره هایم از هم باز شود.
-سپس صبحانه ای آماده می کنم و به بچه ها هم بیدار باش می دهم و نیم نگاهی هم به ساعت دارم که دیر نشود شروع بعه کار کردنم.
-بالاخره ساعت 9 می شود و من شروع می کنم با صفحات صبحگاهی و نوشتن از اوضاع و احوالی که در لحظه به ذهنم می آید.
-تایمر موبایلم را روشن می کنم تا به گذر زمان و سرعت کارم متعهد بمانم.
- بعدش درباب حکمت زندگی “آرتور شوپنهاور می خوانم و کمی هم رونویسی می کنم چون با رونویسی بهتر یاد می گیرم و به موضوع مسلط تر می شوم.
- قرار گذاشتم از این به بعد کتابهایی را که یک یا دوبار خواندم و ارزش خواندن چندین باره دارند را مرور کنم و کتاب”گندزدایی از مغز” کتاب مروری این روزهایم است که همچنان که می خوانم از نکات مهمش هم نکته برداری می کنم.
- با خواهرم که هر روز با هم نیم ساعتی صحبت می کنیم حرف می زنم.و کمی هم به کارهای خانه رسیدگی می کنم.
- دوست و همکارم تماس می گیرد و درباره اوضاع و احوال کار و کرونا و برنامه های کاری اینده می حرفیم. حالم اما خوب می شود بعد از آن.
- دوتا کتاب انلاین خریدم .(کار اینروزهایم شده کتاب خریدن انگار خوره کتاب پیدا کردم !)پرسش گری سقراطی دکتر علی صاحبی و کتاب “پیاده روی و سکوت در زمانه ی هیاهو را خریدم.(این هفته این پنجمین کتابی ست که خریده شد)
- نهار درست کردن که کار هرروزه ام است .امروز ماهی درست کردم البته همراه ماهی سیر هم سرخ کردم که خیلی خوشمزه می شوند با هم.
- سایتم را باز کردم و مقاله اصلی ام”کوچینگ چیست و چگونه کمک می کند تا پیشرفت کنم“را تکمیل می کنم.
- به پسرم در انجام تکالیفش کمی کمک می کنم
- نهار می خوریم با همسرم که تازه برگشته (ساعت 3 بعدازظهر است)
- کمی استراحت می کنم تا 6
- کلاس یوگای انلاینم شروع شده و شروع به انجام حرکات یوگا می کنم البته چون دور و برم شلوغ پلوغ هست چندان تمرکزی ندارم.
- آماده میشویم با مانی تا بزنیم بیرون برای پیاده روی
- تا 8ک30 برمی گردیم خانه و کمی جمع و جور می کنم و برای بچه ها شام آماده می کنم
- شام خودمان را هم که سوپ شیر هست گرم می کنم و می خوریم
- ساعت 9:30 شده و من می خواهم کارم را دوباره شروع کنم چون پیاده روی سرحالم کرده
- دوباره استاپ واچ ساعت را فعال می کنم و تا 11:30 کار می کنم .می خوانم و می نویسم : کتاب کوچینگ زندگی نوشته دکتر علی صاحبی و دوباره مقاله ام را ویرایش می کنم.
- با خواهرم تماس می گیرم (خواهر دیگرم البته) و احوالش را می پرسم.
- لب تابم را بر می دارم و دوتا نسکافه درست می کنم تا با همسرم بنوشیم.
- ساعت 12 یک سریال می بینیم خانوادگی تا ساعت 1
- و دوباره از 1 تا 2 کار می کنم .
- امروز 5 ساعت کار کردم.
روزهایم معمولا اینگونه می گذرند با این تفاوت که روزهایی هم مراجع انلاینم دارم و به آنها رسیدگی می کنم.
اما از امروز راضیم.
خواندم، نوشتم، فکر کردم، حرف زدم و برنامه ریختم.
نمایش یک نتیجه