چرا شروع نمی کنیم؟
چرا شروع نمی‌کنم؟
اردیبهشت ۲۱, ۱۴۰۰

چرا شروع نمی‌کنم؟

وقتی به سال های نخستینی که کارم را آغاز کردم فکر می کنم می‌بینم چه اشتباهات و انتخاب هایی داشتم ! اگر دانش امروزم را داشتم هرگز سراغ آن آدم ها نمی رفتم .

آدم ها فراموش میکنند که چگونه بودند و چه طرز فکری داشتند به همین خاطر از اشتباهات گذشته شان متعجبند.

آن تصمیمات را با آگاهی آن روزم گرفتم با دانش و بینش آن روزم و قطعا تصمیمات امروزم را با دانش امروز و نگرش امروزم می گیرم.

بابت آن انتخاب ها شرمسار و پشیمان نیستم.

چون آنها بهانه ای برای آغاز کردن بودند حالا هرچه که بودند به من کمک کردند تا شروع کنم.

شروعی که ممکن بود هرگز اتفاق نیفتد. حتی با آدم های اشتباهی با کارها و انتخاب های نادرست.

شروع کردن یکی از سخت ترین کارهای دنیاست به چندین دلیل ؛

دچار چالش هایی می‌شویم و مواجهه با این چالش ها سخت است ونیاز به شجاعت و جسارت دارد.

با شروع کردن خودمان را به دردسرهایی می اندازیم و از حاشیه امن خود خارج می شویم که این واقعا ترسناک است.

از عاقبت کار اطلاعی نداریم و این بی خبری هم مارا می ترساند

و کلی دلیل دیگر که در ادامه به آنها می پردازیم.

و سخت تر از آن ادامه دادن است که کار را به ثمر می رساند؛

چه چیزی شروع کردن را تا این حد دشوار کرده؟

باورهای غلطی که داریم مانع آغاز کارهایمان میشوند در ادامه به برخی از این باورها می‌‌پردازیم:

مشکل اینجاست که روی انگیزه بیش از حد حساب می کنیم

بسیار شنیده ایم که ؛ خیلی دلم می خواهد این کار را شرع کنم اما اصلا انگیزه اش را ندارم

یا اینکه حس و حال انجامش نیست؛ دوست دارم شروع کنم اما نمی دانم چرا نمی‌شود.

بی جی فاگ می گوید:

انگیزه غیرقابل اعتماد است.

حتما شما هم این تجربه را دارید که در دوره آموزشی ثبت نام کردید و هزینه این دوره را هم به سختی تهیه نمودید اما انگیزه ای که در جلسات ابتدایی داشتید به تدریج رنگ باخت و شما تمایلی به شرکت در جلسات پایانی نداشتید.

یا اینکه رژیم سختی را شروع کردید روزهای اول بسیار با انگیزه بودید وهر روز به پیاده روی می رفتید،  غذاهای بخارپز و سالم درست می‌کردید اما کم کم از این کارها خسته شدید وشروع به خوردن همان غذاهای همیشگی کردید، پیاده روی را هم به بهانه های مختلف کنار گذاشتید.

همه اینها و بیشتر داستان های آشنای انگیزه اند.

اولویت با احساس است یا عمل؟

امی کادی روانشناس اجتماعی طی آزمایشی برروی دوگروه از افراد که گروه اول ژست قدرتمندانه گرفته بودند باید صاف ایستاده، دستشان را پشت سرشان می‌گذاشتند و یا بازوها را به سمت عقب نگه می داشتند.

چرا شروع نمی کنیم؟

و گروه بعدی که ژست ناتوان گرفتند، بازوها را به حالت دست به سینه به سمت داخل جمع کرده بودند و به حالت خمیده ایستاده بودند.

سطح هورمون های تستسترون گروه ۱،  ۲۰ % افزایش  و سطح کورتیزول آن ها ۲۵% کاهش یافت.

تستسترون بالا میل ما را برای ریسک پذیری و مصمم بودن بالا می برد. تاثیر تغییرات احساسی  و انگیزشی که پس از اقدام به انجام کاری در فرد به وجود می آید تقریبا دوبرابر تغییرات احساسی است که در اثر فکر و تلقین به دست می آید.

(نقل از مارشال گلداسمیت)

نیاز به تایید دیگران داریم

فرض کنید می خواهیدتغییری اساسی در برنامه ریزی زندگی تان ایحاد کنید و دو ساعتی را به دور از خانواده در اتاقتان بنشینید و به کارهایتان بپردازید. بعید می دانم کسی از این رفتارتان استقبال کند چون همه تابحال عادت کرده اند شما را دور و برشان ببینند و حالا که دوساعتی شما را گم کرده اند، از نبودنتان کلافه اند.

چرا شروع نمی کنیم؟

مارشال گلداسمیت می گوید:

نه تنها برای تغییر مجبورید راه و روشتان را تغییر دهید بلکه مجبورید از همسر یا همکارانتان تا حدودی چراغ سبز ببینید. همه افراد اطراف شما باید تصدیق کنند که شما در حال تغییر هستید. اتکا به مردم دیگر درجه اتکا به تغییر را به صورت نمایی افزایش می دهد.

معمولا دوست دارید خانواده و عزیزانتان وقتی می بینند برنامه تان را تغییر داده اید و برای رشدتان، اولویت‌هایتان و کارهای مهم و غیرفوری تان وقت می گذارید، برایتان کف بزنند و هورا بکشند.

حقیقت اینجاست که این اتفاق معمولا نمی‌افتد. آنها به حضور شما و رفتارها و عادت هایتان عادت می کنند و ترجیح می دهند همان کارهای قبلی را ادامه دهید.

پس منتظر تایید و تشویق دیگران برای شروع کردن نباشید.

خبر بد اینکه؛

آنها شما را تشویق نمی کنند

خبر خوش اینکه:

اگر شما تداوم و استمرار را در کارتان حفظ کنید آنها هم به این رفتار جدیدتان عادت می کنند.

برنامه ریزی تان را انجام دهید و کارتان را شروع کنید.

آیا به اولویت هایمان می پردازیم؟

تغییر زمان بر است و نتایج یک شبه اتفاق نمی افتد. ما خودمان را به بهانه های مختلف از تلاش معاف می کنیم و به اولویت هایمان نمی پردازیم

چون همیشه بهانه های مهمی برای شروع نکردن کارها وجود دارد.

در جلسات کتابخوانی همیشه این پرسش را با بچه ها مطرح می کنم که چند دقیقه در هفته برای مطالعه وقت می گذارید؛ و پاسخی که دریافت میکنم؛

«وقت نمیشه»

«سر کار میرم میام خونه خسته م»

«تو خونه مدام تلویزیون روشنه صداش اذیت میکنه»

«اینقدر کار رو سرم ریخته که نمی دونم به کدومش برسم»

دقیقا همین اتفاق برای شروع کردن باقی برنامه هایمان هم می افتد؛ ما به شدت در گیر کار، زندگی و روزمرگی هایش هستیم . نمی دانیم چگونه در هجوم این هیاهو زمان را بشکافیم و به اولویت هایمان بپردازیم.

اولویت هایی که هیچ گاه زمان برایش نمی ماند.

دلیل دیگرش عادت کردن به کارهایی ست که مدت هاست آنقدر تکرارش کردیم که مسیر عصبی اش شکل گرفته برایمان انجامش راحت و نا آگاهانه است.

راهش چیست؟

راهکارش آگاه شدن به کارهایی ست که از صبح تا شب انجام می دهیم.

حتما می پرسید چگونه این کار را عملی کنیم؟

چرا شروع نمی کنیم؟

یک دفترچه بردارید.

یک صفحه را به نوشتن اولویت های زندگی تان.

و صفحه دیگر را به نوشتن کارهایی که از صبح تا شب انجام می دهید اختصاص دهید.

حالا این دو صفحه را با هم مقایسه کنید.

با این روش می توانید کارهای روزانه تان را در راستای اولویت هایتان قرار دهید و با استمرار و تکرار این کار اهداف و برنامه هایتان را عملی کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.