این سوالی آشناست برای من و شما وبسیاری دیگر که اهل تلاش و برنامه ریزی هستند و انتظار به جای دستاورد و نتیجه را هم به دنبال این زحمات دارند.
حالیا این سوال مدام در حین این احساسات غریب و متضاد به سراغتان می آید؛
گاهی پاسخی درخور برایش دارید و زمانی هم بیخیالش میشوید و از خیرش میگذرید.
مارشال گلد اسمیت می گوید:
از کودکی طوری بزرگ شده ایم که باور کنیم زندگی قرار است منصف باشد و به تلاش های شرافتمندانه و کارهای خوب انسان پاداش دهد.
هنگامی که پاداش مناسبی نمیگیریم، احساس میکنیم فریب خورده ایم. امیدهای برباد رفته سبب آزردگی خاطرمان میشود.
پاسخ به این پرسش بستگی بسیاری به ادراک و همچنین رویکرد و فلسفه ات در زندگی دارد.
و البته تعریفت از دستاورد و پاداش و ارزش هایی که بر روی آن ها ایستاده ای ؛
مارشال گلد اسمیت ادامه می دهد:
هنگامی که مربی گری رهبران را بر عهده دارم، اصرار میکنم که به دنبال تغییر باشند زیرا آنان قلبا” باور میکنند انجام دادن این کار درست است.این عقیده به آنان کمک خواهد کردتا به رهبر بهتر،عضو بهتر تیم و یا خانواده بهتر بدل شوند و زندگی نزدیکترین افراد به خود را بهبود بخشند.
به آنها کمک خواهد کرد تا برپایه ارزش هایی که بدان ها باورمندند زندگی کنند. اگر صرفا برای پاداشی بیرونی(مثل ترفیع یا حقوق بیشتر) به دنبال تغیییر باشند، به سه دلیل با آنها کار نمی کنیم:
۱-هیچ اطمینانی نیست که به چیزی که دوست داریم برسیم
۲-اگر پاداش یگانه محرک افراد باشد، دیر یا زود به راه و رسم قدیمشان باز خواهند گشت؛ و تمام آنچه من بعنوان مربی انجام داده ام کمک به موقعیتی ساختگی است.
بهتر شدن خودش پاداش است. اگر این کار را کنیم، هرگز نمیتوانیم احساس فریب خوردگی کنیم.
حال اینکه چگونه ادراکی نسبت به بهترشدن، اثرگذاری بر زندگی دیگران، بهبود کیفیت کارها و اقدام هایت و ایجاد تغییر محسوس در زندگی ات داشته باشی برمی گردد به میزان آگاهی به آن ها، شناخت خودت و رها بودن از قید کمال گرایی.
این گوی و این میدان.
.