(از همین امروز چه تصمیمی گرفتید که کمی قاطع تر باشید؟)
7 پاسخ
من و همسرم به زعم خودمان که دلسوز و مهربان و مسیولیت پذیر هستیم سالها زندگیمان وقف پدر و مادر ایشان و مادر من شد و فراز نشیبهای زیاد و سختی داشتیم و حتی فرزندان ما هم در این مسیر از آسیبهای آن بی نصیب نماندند.پدر و مادر همسرم به رحمت خدا رفتند. ولی مادرم ۲۶ سال با ما بود تا اینکه سال ۹۷ به دلیل بیماری همسرم باخواهران و همسرانشان صحبت کردم وبه هر طریقی بود قانعشان کردم که همه باهم باید این مسیولیت را بپذیریم، الان ایشان طبقه زیرین خونه خواهرم هست و به نوبت (هفتگی)ازش مراقبت می کنیم.الان که فکر می کنم اگر این قاطعیت را بخرج نمی دادم،می بایست یکی الان به مارسیدگی می کرد چون به تنهایی واقعا سخت بود آخه مادرم سنش بالاست وبدبینی شدید داره و چالشهای زیادی داشتیم.درسته که بعد از رفتن مادرم ما عذاب وجدان داشتیم ولی کم کم اوضاع عادی شد و از این قاطعیت خودم راضیم و از این به بعد تمام سعی خود را میکنم اول خودم و خانواده ام را در نظر بگیرم ودر ارتباط با دیگران قاطعیت داشته باشم و با آرامش و بدون هیچگونه احساس گناهی در مواقع لزوم نه گفتن را بیشتر تمرین کنم.
باسلام وعرض ارادت
سعی میکنم باارائه دلایل قانع کننده به درخواستهاوانتظارات دیگران که انجامش درتوانم نیست جواب منفی بدم چون قبلا باسختترین شرایط جسمی وزمانی (شاغل بودن درشهر دیگر) نه گفتن را بلد نبودم
همچنین به دیگران بفهمانم باتجربه تر وآگاهتر از گذشته شدم
مسئله مسوولیت پذیری بیش از حد خودم هست که برای اطرافیان توقع ایجاد کردم
پس ازامروز قاطعیت وجرات ورزی ونه گفتن راتمرین میکنم ونباید عذاب وجدان داشته باشم چون منهم حق زندگی دارم
ازاین به بعد میخوام که با خودم بیشترقاطعانه برخورد کنم که اهمال کاری بزارم کنارووقت بیشتری رو برای کاری که درنظردارم بزارم البته الانم وقت میگذارم ولی باید بیشتروبیشتروقت بگذارم .
باید به بهانه هایی که میارم قاطعانه نه بگم .
7 پاسخ
من و همسرم به زعم خودمان که دلسوز و مهربان و مسیولیت پذیر هستیم سالها زندگیمان وقف پدر و مادر ایشان و مادر من شد و فراز نشیبهای زیاد و سختی داشتیم و حتی فرزندان ما هم در این مسیر از آسیبهای آن بی نصیب نماندند.پدر و مادر همسرم به رحمت خدا رفتند. ولی مادرم ۲۶ سال با ما بود تا اینکه سال ۹۷ به دلیل بیماری همسرم باخواهران و همسرانشان صحبت کردم وبه هر طریقی بود قانعشان کردم که همه باهم باید این مسیولیت را بپذیریم، الان ایشان طبقه زیرین خونه خواهرم هست و به نوبت (هفتگی)ازش مراقبت می کنیم.الان که فکر می کنم اگر این قاطعیت را بخرج نمی دادم،می بایست یکی الان به مارسیدگی می کرد چون به تنهایی واقعا سخت بود آخه مادرم سنش بالاست وبدبینی شدید داره و چالشهای زیادی داشتیم.درسته که بعد از رفتن مادرم ما عذاب وجدان داشتیم ولی کم کم اوضاع عادی شد و از این قاطعیت خودم راضیم و از این به بعد تمام سعی خود را میکنم اول خودم و خانواده ام را در نظر بگیرم ودر ارتباط با دیگران قاطعیت داشته باشم و با آرامش و بدون هیچگونه احساس گناهی در مواقع لزوم نه گفتن را بیشتر تمرین کنم.
باسلام وعرض ارادت
سعی میکنم باارائه دلایل قانع کننده به درخواستهاوانتظارات دیگران که انجامش درتوانم نیست جواب منفی بدم چون قبلا باسختترین شرایط جسمی وزمانی (شاغل بودن درشهر دیگر) نه گفتن را بلد نبودم
همچنین به دیگران بفهمانم باتجربه تر وآگاهتر از گذشته شدم
مسئله مسوولیت پذیری بیش از حد خودم هست که برای اطرافیان توقع ایجاد کردم
پس ازامروز قاطعیت وجرات ورزی ونه گفتن راتمرین میکنم ونباید عذاب وجدان داشته باشم چون منهم حق زندگی دارم
دقیقا درسته بسیار عالی
آفرین بسیار عالی
کارهایی که من مسئولشون نیستم رو قاطعانه نمی پذیرم که انجام بدم
آگاهی به این موضوع کمک کننده ست
ازاین به بعد میخوام که با خودم بیشترقاطعانه برخورد کنم که اهمال کاری بزارم کنارووقت بیشتری رو برای کاری که درنظردارم بزارم البته الانم وقت میگذارم ولی باید بیشتروبیشتروقت بگذارم .
باید به بهانه هایی که میارم قاطعانه نه بگم .