داستان اسفند هر سال
هرسال که اسفند از راه می رسد فکر لباس بچه ها و گردگیری خانه بخش بزرگی از مغزم را اشغال می کند.
همه روز در این خیال پرسه می زدم که رافائل ژیوردانو نجاتم داد.
فروید اسمش را پدیده همزمانی می گذارد و من می گویم نوعی شهود حسی ست که به هرچه بیندیشی پاسخش را هم می یابی.
رافائل در کتاب «زندگی دومت زمانی آغاز می شود که میفهمی فقط یک زندگی داری» می گوید:
عملیات پاکسازی بزرگ
شما قرار است اقدام به خانه تکانی درونی/ بیرونی اساسی کنید.
در خانه تکانی درونی یا داخلی شما باید محیط زندگی تان را به دقت بررسی کنید و همه آن چیزهایی که در سازمان کاری یا روابطتان سمی، مضر و متحجرانه به نظر می آیند، شناسایی کنید. من اسم این کار را می گذارم:شناخت محیط زیست فردی
به موازات این خانه تکانی درونی، خانه تکانی بیرونی نیز دارید:شما باید دست کم ده شیء بی مصرف را دور بینداید. فضای داخلی منزلتان را به هر روش ممکن تمیز، مرتب و اصلاح کنید.
این پاراگراف نجاتم داد. دیگر عذاب وجدانم کم تر شده بود عذاب الیمی که همواره در صرف زمانم برای کاری جز مطالعه و نوشتن و پژوهیدن پیدا می کنم. توانستم کمی خانه را بتکانم البته آنقدر کم بود که نمی دانم میشود نامش را خانه تکانی گذاشت یا نه!
گاهی لازم است همه چیز را بتکانید خودتان را کابینتها و کمدهایتان، دکور خانه و درونتان را
اسفند فصل تکانیدن و ارزیابی ست.
چه بودی و زین پس چه می خواهی باشی.
حین تکانیدن خانه خوب است فکر کنیم به این جمله؛
سال ۱۴۰۰ می خواهم چگونه باشم؟ دغدغه این روزهایم است.
جمله های قصار امروز:
خوبی کردن به دیگران خودپسندی آشکار است. ارسطو
تغییر دری ست که فقط از داخل باز میشود. تام بیترز
یادگیری های امروزم:
همواره باید برای زنده نگه داشتن روابطم تلاش کنم و نگویم: چرا همیشه من باید تلاش کنم؟
چرا او این کار را نکند؟
چون تقویت یک رابطه صددرصد به نفع من است.
.