وقتی به نقطه پایان می رسیم
آذر ۲۱, ۱۳۹۵

وقتی به نقطه پایان  می رسیم

اتفاق عجیبی حدود یک هفته پیش برایم افتاد که تاثیر عجیبی در بینش و رویکردم در زندگی گذاشت و برای مدتی مرا به فکر فرو برد . هنگام باز گشت از تهران تصادف بدی داشتیم و در وسط جاده تاریک و بدون چراغ ،برق ماشین قطع شد و هیچ دید و روشنایی وجود نداشت  تا از آن وضعیت خطرناک نجات پیداکنیم هیچ راه  نجاتی ظاهرا وجود نداشت ماشین ها به سرعت به سمت ما می آمدند و هیچ دیدی نسبت به ما نداشتند.در آن لحظه در حالی که فرزندم در آغوشم بود فکر کردم به انتهای خط رسیدم و هیچ امیدی به زنده ماندن در آن شرایط را نداشتم .به هر حال نجات ما از آن حادثه یک معجزه بود و ما از آن شرایط به سلامت بیرون آمدیم.پس از آن اتفاق  فکر کردم که چقدر به نقطه پایان نزدیکیم و چقدر به پایان این زندگی و تمام  لذت ها و رنج هایش نزدیکیم و چقدر با نزدیک شدن و مواجه شدن با این حقیقت عمیق تر به همه چیز می نگریم.

cddf19b0-9d1f-4969-8404-ef3f40e79165

ارتباط با خود

اگرچه  همیشه بر این اعتقاد بودم و هستم که باید به روشی که دوست داریم زندگی کنیم و از زنده بودنمان لذت ببریم تا این فرصت کوتاه زندگی را  از دست ندهیم . گاهی از دست دادن ها و یا قرار گرفتن در معرض از دست دادن می تواند شوک بزرگی به ما وارد کند که داشته هایمان برایمان باارزش تر می شوند نفس کشیدن لذت بخش تر می شود و برای مدتی از روزمرگی دور می شویم  از عادی دیدن و عادی انگاشتن همه چیز از عادی شدن همه کس  و از عادی شدن زندگی. گاهی لازم است خودمان را رفرش(refresh) کنیم بدون اینکه اتفاق بدی افتاده باشد و یا از مرگ حتمی نجات پیدا کرده باشیم لازم است دیدمان را تغییر دهیم زاویه دیدمان را هم تغییر دهیم تا از منظر دیگری به همه چیز نگاه کنیم  آن گاه با آرامش بیشتری نفس می کشیم با آرامش بیشتری زندگی می کنیم و با آرامش بیشتری  ادامه می دهیم . ارتباط بهتر با خود و ارتباط موثرتر با دنیا، این پیامد اتفاقاتی ست که برایمان می افتد و چقدر با ارزش  است که اتفاقات تلخ زندگی برایمان پیامد مثبتی داشته باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.