با کمال گرایی چه کنم؟
ما حاصل بارهای یک آموزش پر از عیب و ایراد و غیر اصولی هستیم که معیار سنجشش فقط نمره بود و بس.
ما حاصل والدین کمال گرایی هستیم که به جز بالاترین نمرات و رتبه ها راضی نمی شدند.
ما حاصل جامعه ای هستیم که به مدرک و میزان اتصال هایت به سرچشمه ها بیش از شخصیت و کردارت احترام و ارزش می گذارد.
و همه این ها از ما کمال گرایانی می سازد که همواره در حال صاف کردن چوب های کج و کوله مان هستیم.
آیا می توان بر کمال گرایی غلبه کرد؟
اگرچه کمال گرایی حاصل عادت ها و باورهایی ست که سال ها با آنها زندگی کردیم اما می توان به مرور و با آگاه ماندن نسبت به آن و همچنین توسعه آگاهی در این خصوص آنرا کنترل و مهار کرد.
کمال گرایان با حال بد
درصد کمال گرایان اطرافمان بسیار بیشتر از چیزی ست که تصورش را داریم.
گروهی که کمال گرایان زمین گیر نامیده می شوند کمال گرایانی هستند که عملا دست به کاری نمی زنند و منفعل باقی می مانند.
این گروه به دلیل اینکه نمی توانند کتاب بخوانند (چون یا نباید بخوانند یا اگر می خوانند باید روزی ۱۰۰ صفحه بخوانند)، کلا کتاب خواندن را کنار گذاشته و از خیرش می گذرند.
این گروه همان هایی هستند که به دیدن تلویزیون پناه می برند و یا سرشان را از موبایل در نمی آورند.
حاصل این کمال گرایی، منفعل ماندن و کاری نکردن است.
گروه دوم که کمال گرایان فعال و پرسرعتی هستند،با سرعت تمام به سوی اهدافشان در حرکتند و با معیارهای عجیب و غریبی که برای خود می گذارند خودشان را نابود می کنند و هیچ لذتی هم از کارشان نمی برند.
این افراد اگر قرار باشد کتاب بخوانند باید حتما روزی ۱۰۰ صفحه بخوانند و گرنه زندگی برایشان زهر مار می شود و از خودشان اصلا راضی نیستند.
شما جزوکدام گروه هستید؟
منفعل های زمین گیر و یا فعالان با حال بد؟
جزو هر کدام که باشید می توانید برای بهتر شدن این اوضاع تلاش کنید
اولین اقدامتان می تواند این باشد که تصمیم بگیرید یک معمول گرا باشید بجای یک کمال گرا
حتما می پرسید معمول گرا دیگر چیست؟
شایدبه نظرتان معمول گرایی به معنی تنبلی، بی خیالی، بی هدف بودن و یا راضی شدن به شکست باشد
باید بگویم خیر
معمول گرایی یعنی دنبال کردن و انجام کارهای خوب در زندگی، بدون آنکه آرزو یا انتظار حد کمال چیزی را داشته باشیم.
شخص معمول گرا از خود انتظار کامل، عالی و بی نقص انجام دادن کارها را ندارد بلکه اولویتش انجام دادن کار است نه عالی بودن در آن کار.
فکر می کنم قدم اول برای غلبه بر کمال گرایی قرار گرفتن در مسیر معمول گرایی ست؛
مسیر معمول گرایی
کم کردن توقع از خود
اولویت انجام دادن کار بر عالی بودن
در نظر نگرفتن معیارهای سطح بالا و دور از دسترس
راضی شدن به ایده ها، تصمیمات، اقدامات و نتایج معمولی
وجمله زیبای استفان گایز در زمینه کمال گرایی:
اگر می خواهید بیشتر دوستتان بدارند، سعی نکنیدکه بی عیب و نقص به نظر برسید.در مقابل ضعف هایتان راحت باشید و جبهه نگیرید.
به همین سادگی است: معمولی بودن( درحد کمال نبودن)، باعث می شود مردم بیشتر دوست تان داشته باشند.
انتظار و توقعتان را کم کنید
آنچه به احساسات ما لطمه می زند توقع و انتظاراتی ست که از خودمان داریم است.
معیارهای سنگین و عجیب و غریبی که برای خودمان تعریف می کنیم و با تلاش زیاد هم به آنها نمی رسیم خود عامل حس و حال بد ماست
.